بروک هیز، نوجوانی مشتاق که مشتاق بازگشت به خانه است، از این فرصت برای اغوای پدر ناتنی بالغ خود استفاده می کند. با رانندگی مامان، اشتهای سیری ناپذیر بروک برای لذت منجر به یک دم دستی وحشیانه و چهره خوردن می شود. هیجان گرفتار شدن فقط به میل او دامن می زند.