ناپدری ام هر بار که با او تنها می شوم، من را لعنت می کند. من برای مقاومت بیش از حد شاخ هستم و او دوست دارد به من آسیب برساند. او حتی من را وادار می کند که سینه هایم را بپاشم و شیر بدهم. این یک اعتیاد بیمار است، اما تنها چیزی است که من را راضی می کند.