کنزی ریوز، یک نوجوان ریزه اندام، توسط پدر ناتنی اش گرفتار شد که در حال لعنت به برادر ناتنی خود بود. او با به دست آوردن فرصت، به آنها ملحق شد و در لحظات صمیمی آنها افراط کرد. این صحنه به یک برخورد وحشیانه و پرشور تبدیل شد و خواسته های سیری ناپذیر آنها را به نمایش گذاشت.