پس از یک تبادل داغ، دوست دختر بهترین دوستم، شیرین مارتا، به من یک دم دستی شگفت انگیز می دهد، و هر اینچ از میل ضربان من را می گیرد. به او هشدار می دهم که این کار را نکند، اما او نمی تواند مقاومت کند و ردی از آزادی من را در دهان شیرین خود باقی می گذارد.