مهمانی های شبانه با دوستان، من را به خانه هدایت کرد و از حکومت نظامی گذشتم. بابای شکر سختگیر من، همیشه قوانین خود را اجرا می کرد، به من یادآوری محکمی از مرزهای من داد. اسپنک های خشن و سخت او بر روی کون گرد و ساده لوح من نقش قرمز روشنی گذاشت، گواهی بر نافرمانی من.