من نامادری خود را در حال غوطه ور شدن در رختخواب گرفتم، وقت خود را برای شیرجه زدن تلف نکردم. چشمان ما به هم گره خورد، یک توافق سکوت شکل گرفت. او به الاغ خود پیشنهاد داد و من مشتاقانه متعهد شدم، در یک رمپ وحشیانه و پرشور افراط کردم. نادانسته به او، بهترین دوستم برای گرفتن هر لحظه وجود داشت.